من و دخترم

روزهای شیرین من

 بیش از هرچیز توی این دنیا  مادرشدن است که  شیرین است و کمی قبل تر ازآن  که کودکت را در اغوش بگیری روزهای شیرین بارداری است  ، روزهایی که وجودش را فقط خودت تنها حسی میکنی. لذتی  است از عمق جان ...از قلبت حسش  می کنی ...تمام مغزت ناگهان به فکر او ختم می شود ...آنگاه  به تمام تک تک سلولها ی بدنت  یکی یکی القا می شود و آنوقت است که نفس عمیقی همراه با یک لبخند می زنی و خدا رو شکر میکنی . وقتی  مادر شدنت فراموشت می شود  با تلنگرهای کوچکی  از درون شکم برآمده ات تو را به خود می آورد ، وقتی از کار خسته و ناتوان می شوی به یادت نشاط و خوشحالی را به خود برمیگردانم ووجودت را  قوت قلب...
16 خرداد 1394

اولین عکس

این تصویر مربوط به سونوگرافی در هفته 26 است ، اینجا صورت ، چشمها و حتی ابرو و موهایت و حتی دست های کوچکت پیداست . فکر کنم وقتی بزرگ بشی از دیدن این عکس واقعا هیجان زده بشی.   ...
16 خرداد 1394

یواش یواش داره یه مهمون میاد...

امروز که نوشتن  خاطرات دخترم را شروع می کنم ، تاریخ 16 خرداد سال94 است ، قصد دارم برات بنویسم مثل متین ، اونم یه وبلاگ داره که خاطراتش رو براش نوشتم ، سعی می کنم تنبلی نکنم  و اتفاقهای سالهای اول زندگی رو  که خیلی جالبه  برات بنویسم . قراره نزدیک 1 ماه و نیمه دیگه  به خانواده سه نفره ما قدم بزاری  ، قراره مهمون باشی  ، یه مهمون همیشگی ، یه هدیه از طرف خدا ، یه دختر کوچولوه ناز و دوست داشتنی که مامانی  همیشه آرزوش رو داشت ، آخه مامانی  ام خودش خواهر نداره ومیخواد که تو همدم و مونسش بشی . ارین بابت خدا رو شکر میکنم . دخترم بزار برات تعریف کنم ، من  مامانتم . اسمم ما...
16 خرداد 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و دخترم می باشد